36981

نقش صنعت فولاد در توسعه (درس هایی از تجربه کشورهای شرق آسیا)

دنیای معدن - فولاد از گذشته های دور به عنوان نماد توانمندی و قدرت و اقتدار کشور ها مطرح بوده است . این فلز به خصوص در دوران انقلاب صنعتی به خاطر نقش و کاربرد آن در ایجاد زیر ساخت ها و تاسیسات زیر بنایی به فلز توسعه شهرت یافت و متعاقب آن، بسیاری از کشورها، توسعه صنعتی و تداوم آن را بر این صنعت بنیان نهادند.

ازدهه 1950، سیاست ها و استراتژی ها و الگوهای گوناگونی توسط کشورهای جهان سوم برای رسیدن به توسعه صنعتی اتخاذ شد که اغلب در عمل ناموفق بوده اند. از تجربه های موفق 6 دهه اخیر، به تجربه کشورهای جنوب شرق آسیا و برزیل و در دهه های اخیر به رشد شتابان چین می توان اشاره کرد .
صنعت فولاد علاوه بر صنعتی شدن کشورهای غربی و بلوک شرق سابق، در توسعه کشورهای شرق آسیا نیز نقش محوری بازی کرده است. در این میان، کشورهای بدون منابع طبیعی و مواد اولیه لازم برای ایجاد صنعت فولاد نیز به استقرار این صنعت در کشور خود مبادرت ورزیدند.
ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و تداوم آن را بر آهن و فولاد بنا نهاد و اکنون اساس صنایع شیمیایی و صنایع سنگین این کشور بر صنعت فولاد تکیه دارد.
کره جنوبی همانند ژاپن بدون داشتن مواد اولیه و منابع انرژی و حتی بازار داخلی مناسب برای توسعه خود به این صنعت روی آورد.
تولید سالانه حدود780 میلیون تن فولاد توسط چین و رشد 2 رقمی اقتصاد این کشور حتی در شرایط بحران های اقتصاد جهانی، نمونه هایی از نقش محوری صنعت فولاد در توسعه صنعتی است.
با توجه به این شواهد، سیاست های صنعتی کشورهای توسعه یافته به خصوص نقش سیاست های صنعتی ژاپن و ببر های آسیای شرقی و چین، درس های جدیدی برای توسعه محسوب می شوند .
از نکات مهم مورد توجه در تجربه توسعه کشورها ی شرق آسیا، این که در این کشورها هم نقش دولت توسعه گرا و هم نقش اقتصاد آزاد و بخش خصوصی بر جسته است .
گرچه یکی از عوامل مهم توسعه شرق آسیا، به کارآیی دولت های آنها نسبت داده می شود و نقش مهم دولت توسعه گرا در توسعه مطرح است اما محور تفکر جدید این است که عملکرد بازارها و بخش خصوصی دارای بهترین عملکرد بوده و برای توسعه صنعت و رشد کارا تر عمل می کند.
البته نباید فراموش کرد که تحقق توسعه صنعتی توسط بخش خصوصی، بدون تقبل انجام سرمایه¬گذاری های زیربنایی و ایجاد زیر ساخت ها توسط دولت امکان پذیر نیست. بلکه پیشگامی دولت ها در فراهم آوردن این زیرساخت ها و هدایت و برنامه¬ریزی آنها برای تکمیل حلقه های مفقوده توسعه و تعالی جوامع عقب مانده از ضروریات است .
مساله دیگری که در توسعه این کشورها حائز اهمیت است، جذب و پذیرش سریع تکنولوژی فولاد از کشورهای پیشرفته است که در رقابت نقش مهمی ایفا می کنند.
کشورهای شرق آسیا در جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی و تکنولوژی فولاد و انتقال آن نیز بسیار موفق عمل کرده اند. به طوری که پس از جذب تکنولوژی و بومی سازی آن، خود رقیبی برای کشورهای صادر کننده تکنولوژی شدند.
این کشورها ابتدا عملا یک مونتاژگر به حساب می آمدند اما به دلیل فراهم آوردن زیرساخت های مناسب و ارتقای توان آموزشی و افزایش مهارت نیروی انسانی خود، موفق به جذب تکنولوژی و پیاده کردن آن شده و درنتیجه، به سمت نوآوری روی آوردند. به طوری که آنها اکنون رقیب کشورهای پیشتاز صنعتی مانند آمریکا ، ژاپن و آلمان محسوب می شوند و در برخی از موارد، گوی سبقت را ربوده اند .
همچنانکه بدون استثنا در تمامی کشورهای در حال توسعه، پروژه های فولادسازی به صورت مجتمع به عنوان پروژه های دولتی اجرا می شوند . زیرا کارخانه های فولادی مجتمع نیاز به سرمایه گذاری اولیه بسیار بالا دارند که هیچ عامل دیگری جز دولت توان تحمل ریسک بالای چنین سرمایه گذاری عظیمی را ندارد. در این کشورها نیز روند احداث مجتمع های فولاد سازی ابتدا با مالکیت دولت آغاز و سپس به بخش خصوصی واگذار یا با اتخاذ سیاست آزاد سازی، بخش خصوصی وارد ایجاد صنایع فولادی در کشور شد.
با توجه به اهمیت استراتژی ها و سیاست های اتخاذی و همکاری های منطقه ای و تقسیم کار بین المللی، برای تکمیل چرخه تولید فولاد و نقش اساسی آن در سرعت بخشیدن به روند توسعه این کشورها، به اختصار به این سیاست ها و استرتژی ها در هر یک از این کشورها اشاره می شود.
چین
چین دارای تجربه رشد انفجاری تقاضا و تولید از دهه 1990 با تغییر در سیاست خود ، شرکت های خصوصی و دولتی را در اندازه های متوسط وارد تولید فولاد کرد که نقش مهمی در تأمین تفاضای فزاینده این کشور بازی می کنند. همچنین این کشور تأمین کننده محصولات نیمه ساخته (بیلت) کشورهای آسه آن است و از دهه 1990 محصولات ورق نورد گرم را به کره جنوبی صادر می کند.
استراتژی چین در دهه های اخیر، ایجاد کارخانه های فولاد سازی در کنار بنادر و استفاده از نیروی کار ارزان به عنوان مزیت های رقابتی آن است.
هند
در هند تا قبل از دهه 1990 شرکت های فولادی دولتی نقش مهمی داشته اند پس از آن با آزاد سازی ، سه دسته تولید کنندگان با ساختارهای سه گانه شرکت های مقیاس کوچک ، شرکت های اصلی و شرکت های ثانوی به وجود آمدند . به روز کردن تکنولوژی سرعت گرفت و تکنولوژی DRI , CC که استفاده کارآمد از منابع داخلی را ممکن می ساختند نقش بسیار مهمی را در رشد سریع صنعتی این کشور بازی کرده اند.
تجربه هند پس از آزاد سازی تجربه منحصر به فردی از صنعت را فراهم می کند . جایی که تازه واردان به صنعت فولاد، شروع به بکارگیری مواد خام موجود در محل با استفاده از تکنولوژی های نو کرده اند.

تایلند
در این کشور که هیچ شرکتی با مالکیت دولتی وجود ندارد . چین تأمین کننده مواد اولیه کارخانه های فولادی این کشور است. این کشور با توسعه صنعت اتومبیل سازی صادرات محور، موجبات رشد تقاضا را فراهم کرد .
صنعت فولاد تایلند یک مورد بسیار جالبی از شرکت های فولادی بدون مالکیت دولتی است که کلاً توسعه آنها بر محور بخش خصوصی شکل گرفته است
مالزی
در مالزی نیز صنعت فولاد با مالکیت دولتی شروع شد و از دهه 1980 با رشد سریع صنایع الکترونیک تقاضا برای محصولات تخت افزایش یافت، با اتخاذ سیاست آزاد سازی و جدب سرمایه گذاری مستقیم خارجی شرکت های نورد غالباً با مالکیت خارجی برای تولید فولاد تخت وارد فرآیند تولید شدند.
کره جنوبی
صنعت فولاد کره جنوبی با تأسیس شرکت پوسکو در اوایل دهه 1970 که یک شرکت فولادی مجتمع با مالکیت دولتی بود به شدت رشد کرد . در دهه 1980 با مقررا ت زدایی ماشه تحول چکانده شد و رقابت در دهه 1990 شتاب گرفت و ورود شرکت های فولادی به بخش های نورد سرعت گرفت.
کره جنوبی نمونه ای موفق از تحول صنعت فولاد از توسعه دولت محور به آزادی گرایی و خصوصی سازی از طریق رشد رقابت میان شرکت های خصوصی است.
تایوان
برعکس کره جنوبی و ژاپن فاقد صنایع مصرف عمومی فولاد مانند صنایع اتومبیل سازی و کشتی سازی است. تایوان از همان ابتدا به تولید صادرات گرای فولاد روی آورد و محصولات تخت و گالوانیزه نورد سرد را به چین و محصولات فولاد رنگی را به امریکا صادر می کرد. تجربه تایوان نمونه ای موفق از تولید فولاد با محوریت صادرات است.
اکنون چین و هند از استراتژی ایجاد کارخانه در کنار معادن زغالی و سنگ آهن پیروی می کنند.
کره جنوبی و تایوان که فاقد مواد خام اولیه هستند کارخانه مجتمع فولاد سازی را در کنار بنادر آب عمیق ساخته اند.
هند مدل های گوناگونی را ارا ئه کرد که از تکنولوژی های جدید که امکان استفاده از گاز طبیعی و زغال با درجه خلوص پایین به عنوان نهاده را میسر می سازد استفاده می کند.
کشورهای فوق به جز هند 80 درصد محصولات با ارزش افزوده بالا را از کشورهای منطقه آسیا یعنی ژاپن و کره جنوبی وارد می کنند.
چین یک منبع مهم محصولات وارداتی نیمه نهایی برای کشورهای جنوب شرق آسیاست .

ژاپن و کره جنوبی و تایوان منبع اصلی کالای وارداتی نهایی برای کشورهای منطقه هستند.
آنچه که از سطور فوق برداشت می شود شکل گیری یک تقسیم کار بین المللی در صنعت فولاد بین کشورهای این منطقه است که در تسهیل روند توسعه آنها تاثیر گذار بوده است
در این کشورها پس از آزاد سازی مالی و تجاری و وارد شدن در تقسیم کار بین المللی، فرآیند تولید محصولات تخت سرعت بیشتری به خود گرفت. کشورهایی که مجتمع فولاد سازی کوره بلند با ظرفیت بالا نداشتند، به جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی از ژاپن و کره جنوبی روی آوردند.
اکنون کره جنوبی و تایوان یادگیری از طریق جذب تکنولوژی را پشت سر گذاشته وارد مرحله نوآوری تکنولوژی و بروز نمودن محصولات و تکنولوژی فولاد شدند.

بسیاری از این کشورها (به جز تایلند)صنعت فولاد را به عنوان یک صنعت ملی استراتژیک با محوریت دولت توسعه گرا یا به رهبری دولت بنا نهادند .
در کره جنوبی posco در تایوان CNC در مالزی malayawata و perwaja شرکت هایی با مالکیت دولتی بودند که نقش محوری در توسعه صنعت فولاد بازی کرده سپس خصوصی شده و این خصوصی سازی به نوبه خود موجبات تحولات بیشتر بعدی را فراهم ساخت.
در هند موفقیت های شرکت SAIL پس از آزاد سازی اقتصادی، درس مهمی را برای شرکت های خصوصی تازه وارد در پی داشته است .
در چین از اواخر دهه 1990 شرکت های خصوصی نقش بسیار مهمی را در رشد انفجار آمیز تولید فولاد ایفا کردند.
به طور کلی، سیاست های ملی آزاد سازی برای تشویق و جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی، بر ساختار صنعتی و تقسیم کار میان شرکت های محلی و شرکت های خارجی اثر مهمی داشت .
در این کشورها اگر صنعت فولاد صادرات محور نبود، صنایعی که مصرف اصلیشان فولاد بود با رویکرد صادرات گرا ایجاد شدند . به طوری که این صنایع به شدت در منطقه توسعه یافتند. سیاست ملی صادرات محور و آزادسازی و جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی ماشه رشد را برای صنایع صادرات محوری چون صنایع الکترونیک چکاند و موجب رشد کل اقتصاد کشور شد. این رشد نیز خود موجب تحریک بیشتر نیاز به فولاد شد و این افزایش تقاضا، صنایع فولاد محلی مناطق را قادر ساخت تا به تدریج به سوی تأمین واردات در داخل پیش روند.
کره جنوبی از ابتدا که با تقاضای کم داخلی روبرو بود تقاضای خارجی را مد نظر قرار داد. تا بتواند از مقیاس اقتصادی بیشترین بهره را ببرد. همچنین با ایجاد صنایعی که نیاز به مصرف فولاد داشتند مانند کشتی سازی تقاضای فولاد را در داخل افزایش داد.
در چین و هند که نیاز بازار د اخلی به فولاد وسیع است کارخانه های تولید فولاد براساس منابع طبیعی در دسترس ایجاد شدند و در دهه های اخیر صادرات فولاد نیز در این دو کشور از اهمیت خاصی برخوردار شد.

نتیجه
تجربه کشورهای شرق آسیا نشان می دهد وقتی ملتی مصمم به ایجاد تحول و توسعه باشد و شرایط فکری و ذهنی و انگیزشی فراهم و مدیریت صحیح جاری باشد، هیچ مشکل وکمبودی حتی فقر منابع طبیعی و مادی نمی تواند سد راه مسیر توسعه شود.
*انسان و عزم و اراد ه اش و مدیریت صحیح محور توسعه است
* نقش صنعت فولاد در توسعه صنعتی چنانچه دیگر عوامل توسعه خللی در روند توسعه ایجاد نکنند می تواند نقش بی بدیلی باشد.

* هم بخش دولتی هم بخش خصوصی می توانند کارآمد بوده و لازم است هدفمند در روند توسعه نقش ایفا کنند .

* ایجاد کارخانه های فولادی حتی بدون فراهم بودن منابع اولیه مورد نیاز مانند سنگ آهن و انرژی و... در صورتی که با هدف تامین مواد اولیه برای دیگر صنایع ایجاد شود توجیه پذیر است .
* با توجه به تشابهات زیاد شرایط فعلی ما با شرایطی که این کشور ها در روند توسعه طی کرده اند، مطالعه و بررسی دقیق این تجربیات و به کارگیری آنها می تواند راهکارهای مناسبی برای تسریع در روند توسعه صنعت فولاد و توسعه صنعتی درکشور ما باشد .
نکته مهم و درس آخر آنکه با توجه به وضعیت تعدادی از کشورهای فوق که هیچ یک از شرایط مورد نیاز و توجیه برای احداث کارخانه های فولاسازی را نسبت به کشور ما نداشتند، اما با درایت و تدبیر توانستند با تکیه بر صنعت فولاد، موتور محرکی برای سایر صنایع ایجاد و مسیر توسعه طی کنند. ابتدا یک لحظه به این بیندیشیم اگر با شرایط شبیه آن کشورها در کشور ما مبادرت به ایجاد صنایعی شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ آیا با امواج انتقادات عموما شفاهی و غیر علمی که متاسفانه حتی بهترین و توجیه پذیر ترین صنایع ما هم از ترکش آن در امان نبودند می توان حرکتی کرد؟ آنچه در این رابطه ضرورت دارد بدیهی است که هم باید در احداث پروژه ها از الزامات علمی و پژوهشی پیروی کنیم و هم در اظهار نظرهایمان در مورد پروژه های ملی از پروژه های فولادی تا سایر صنایع ، جانب احتیاط را رعایت کنیم . در انتقاد ها، از اظهار نظر های غیر علمی و از کلی گویی و منفی بافی پرهیز کنیم. شیوه ای که دراجرای تمام پروژهایی که در کشور اجرا شده یا در دست اجرا هستند با شدت کم و بیش می توان مشاهده کرد .

دیدگاهتان را بنویسید