آخرین روزهای فوتبال کریم باقری، همچنان کسی در توانایی فنیاش هیچ شکی نداشت. فصل قبل از خداحافظی اجباری، با ۱۰ گل، بهترین آمار لیگ برتری اش را از نظر گلزنی ثبت کرده و آماده بود که در فصل جدید نیز برای تیم علی دایی بدرخشد اما ترجیح سرمربی این بود که کاپیتان تیمش را آنقدر روی نیمکت قرار بدهد که بالاخره از فوتبال خداحافظی کند.
البته پایان فوتبال کریم باقری انقدر هم ساده نبود اما آنچه که به جا مانده همین جمله آخری است که نوشته شده؛ نیمکت نشین شد اما ترجیح داد که به جای ترک پرسپولیس، کفش هایش را بیاویزد و برای همیشه از مستطیل سبز برود؛ آن هم در شرایطی که چند باشگاه لیگ برتری به شدت خواهان جذب او بودند که در صدر آن ها باشگاه تراکتورسازی قرار داشت. تیمی که او را به فوتبال معرفی کرده بود و شاید هرکسی علاقه داشته یاشد که برای تلطیف فضای هواداری در شهر خود و جمع آوری اعتبار بیشتر برای آینده، به این مدل پیشنهادها بله بگوید، اما آقاکریم نه.
شاید بسیاری گمان کنند که این ماجرای نسبتا قدیمی به وضعیت حال حاضر فوتبال ایران ارتباطی ندارد اما همین ماجراست که باعث شده هواداران سرخپوش به این باور برسند که آقاکریم هیچ پیشنهادی را به پرسپولیس ترجیح نمیدهد و اگر لازم باشد، هزینه این خواست خود را هم با خداحافظی از فوتبال میدهد. اگرچه تیم ملی با تیم های باشگاهی متفاوت است اما در روزهای نخست دهه ۸۰ او حتی عطای تیم ملی را هم به لقایش بخشید تا ثابت کند بازی در جام جهانی و جام ملت ها و... چیزی نیست که برایش خیلی هم اهمیت داشته باشد؛ هرچند که همین حالا نیز با ۵۰ گل گلزن ترین هافبک ملی جهان است.
حالا بخش بزرگی از طرفداران پرسپولیس ناراضی، نگران، معترض و سرخورده هستند و از خود سوال میکنند که چرا در پس هر پیروزی و موفقیت باید یک مسئلهای باشد که خاطر آنها را آزرده کند؟ البته اختلاف نظر در میانشان کم نیست؛ عدهای انصاریفرد را عامل جدایی میدانند، دیگرانی رسول پناه را مقصر نشان میدهند و برخی هم به فدراسیون فوتبال ایراد میگیرند اما نقطهای که تمام این جریانات هواداری را به یکدیگر متصل کرده، اتفاق نظر روی تداوم همکاری پرسپولیس با کریم باقری است؛ اما چرا؟
دیدگاهتان را بنویسید