137952

وقتی سرچشمه سر و سامان گرفت

دنیای معدن - «محمدتقی توکلی» دومین مدیرعامل شرکت سهامی معدن مس کرمان است که در سال 1354 و بعد از دورۀ مدیرعاملی دکتر «رضا نیازمند» به این سمت انتخاب شد. در ادامه گفت وگو با دومین مدیرعامل شرکت مس را بخوانید.

علی موذنی

«محمدتقی توکلی» دومین مدیرعامل شرکت سهامی معدن مس کرمان است که در سال 1354 و بعد از دورۀ مدیرعاملی دکتر «رضا نیازمند» به این سمت انتخاب شد. توکلی، مثل خیلی از قدیمی های تاریخ صنعت و تکنوکراسی ایران، نقش بی بدیلی در رشد و بالندگی صنعت این مرزوبوم داشته است. او دهم دی ماه 1310 در خانواده ای تاجرپیشه و اهل صنعت به دنیا آمد. حاج آقا توکلی، بزرگ خاندان توکلی، ساکن منطقۀ قفقاز بود که بعد از جدا شدن این منطقه از ایران، به تبریز مهاجرت می کند و در آن جا به مدد دانشی که در منطقۀ قفقاز فراگرفته بود نخستین کارخانۀ کبریت سازی مدرن را تأسیس می کند که نخستین کارگرانش هم از میان آوارگان ایرانی منطقۀ قفقاز بود.

محمدتقی توکلی، آخرین فرزند از 7 فرزند حاج آقا توکلی کبریت ساز که علاقه ای بیش از سایر فرزندان به صنعت داشت، تحصیلات ابتدایی اش را در تبریز سپری می کند و برای ادامۀ تحصیل راهی تهران می شود و در دبیرستان البرز یا کالج امریکایی ها تحصیلات دورۀ متوسطه را به پایان می رساند. وی سپس برای ادامۀ تحصیل راهی امریکا می شود و در یکی از دانشگاه های ایالت میشیگان، لیسانس خود را در رشتۀ مکانیک می گیرد. با فوت پدرش در سال 1337 به ایران بازمی گردد و از این جا تاریخ 20سالۀ صنعتیِ محمدتقی توکلی آغاز می شود. به عهده گرفتن مدیریت کارخانۀ کبریت سازی پدر و تلاش برای مدرن سازی آن، تأسیس کارخانۀ نئوپان، ایدم، کمپرسورسازی، پمپ ایران، موتوژن و در نهایت، شاهکار فعالیت های صنعتی اش «ماشین سازی تبریز»، فقط نمونه هایی از تلاش های 20سالۀ توکلی بعد از ورودش به ایران در سال 1337 است.
دربارۀ محمدتقی توکلی زیاد گفته و زیاد شنیده شده است؛ به ویژه دربارۀ شاهکار زندگی صنعتی اش «ماشین سازی تبریز» که به قول خودش، طرح سازۀ آن برای 70سال دیده شده بود با مقاومت در برابر زلزلۀ 5/7 ریشتری. الآن که سنش به 87سال رسیده است، وقتی دربارۀ این طرح احداث کارخانه صحبت می کند اعداد و ارقام طرح را خوب در ذهن دارد و می گوید: اصلاً می دانی زمین این کارخانه را من از چند نفر خریدم؟ و بلافاصله می گوید: از 2881 نفر.
ولی اگر در تاریخ زندگی محمدتقی توکلی کمی غور و تفحص کنیم، شاید آن قسمت از زندگی صنعتی و مدیریتی اش که کمتر از آن گفته شده است دورۀ مدیرعاملی او بر «شرکت سهامی معدن مس کرمان» باشد که بعدها با تلاش خودش و ملی کردن این صنعت، به «شرکت ملی صنایع مس ایران» تغییر نام داد. همین موضوع باعث شد تا به سراغ محمدتقی توکلی برویم و از او دربارۀ مدیریتش بر شرکت مس بپرسیم.


پیشرفت پروژه پایین است!
محمدتقی توکلی در سال 1354 و در گیر و دار استعفا از مدیرعاملی شرکت ماشین سازی تبریز، با حکمی از سوی محمدرضا پهلوی به مدیرعاملی شرکت سهامی معدن مس کرمان منصوب می شود. توکلی در این باره می گوید: «در سال 1346 پس از انعقاد قرارداد با چکسلواکی برای ساخت ماشین سازی تبریز، من مدیرعامل این کارخانه شدم. این طرح بعد از پنج سال در سال 1351 افتتاح شد و تا سال 1353 به عنوان مدیرعامل فعالیت کردم و بعد استعفا دادم. هیأت مدیره حاضر به پذیرش استعفای من نبود؛ بنابراین، مجبور شدم یک سال دیگر کارخانه را از تهران مدیریت کنم. در سال 1354 آقای فرخ نجم آبادی وزیر صنایع وقت تلفن زد و گفت: نخست وزیر به او تلفن کرده و گفته آماده باشید ساعت ده و نیم شرف یاب می شویم خدمت اعلی حضرت! در این جلسه، شاه به من اعلام کرد: سرچشمه مشکلاتی دارد و میزان پیشرفت پروژه پایین است، باید بروی آن جا و به اوضاع سروسامان بدهی و هر 15 روز یک بار گزارش بدهی.»

کار بزرگ، آدم شجاع می خواهد
توکلی می گوید: «انتخاب من از سوی شاه به این دلیل بود که کار اجرا، انسان متفاوتی می خواهد تا زیر با فشار پروژه ای که تنها پنج درصد پیشرفت داشت، خرد نشود.»
سال های 54 تا 56 پیشرفت بزرگ ترین معدن مس جهان سرعت زیادی می یابد. توکلی می گوید: «من به تنهایی این کار عظیم را انجام ندادم و بدون شک مدیرانی همچون رساور، خانلو و... در این موفقیت نقش داشتند.» او تأکید می کند: «مگر می شود از سرچشمه نام ببریم و نام مهندس رساور را فراموش کنیم؟ یک مدیر تنها با افراد خوب و توانمند می تواند به موفقیت برسد. بزرگ ترین هنر یک مدیر انتخاب افراد است؛ یعنی چه کسانی در کجا قرار گیرند، آن هم بدون حب و بغض. برای کار بزرگ نباید آدم ترسو انتخاب کرد. به همین علت ما توانستیم در مدت بسیار مناسب و کوتاه و با وجود گرفتاری های زیاد، کار را پیش ببریم.»

ایرانی کردنِ سرچشمه
توکلی از آن دست آدم هایی است که به ایران دل بستگی زیادی دارد و این را می شود از اتاق کارش و حتی تبلیغات پشت جعبۀ کبریت هایش که تصویر خلیج فارس، دریای خزر، دریاچۀ ارومیه و... نقش بسته، فهمید. او تاکید می کند: «برای پیشرفت کارم چاره ای نداشتم جز این که افرادی را انتخاب کنم که شجاع باشند و ایران را دوست داشته باشند و شبانه روزی کار کنند.»
یکی از اقدامات مهم دورۀ توکلی، تلاش برای ایرانی کردنِ سرچشمه بود. به قول خودش، روش او در پیاده سازی این سیاست آن قدر تند نبود که روحیۀ مدیران امریکایی را از بین ببرد. او تاکید می کند: «من ضد امریکایی نبودم چون در آن سال ها و بدون کمک امریکایی ها امکان راه اندازی کارخانه نبود، ولی به دنبال امریکایی هایی بودم که دانش فنی را به نیروهای ایرانی انتقال بدهند.» توکلی خوب به خاطر دارد که پیگیری این سیاست و اعتمادش به نیروهای ایرانی خوب جواب داد. نمونه اش هم مهندس خاکی بود که مسئولیت حمل ونقل تجهیزات از بندرعباس را برعهده گرفت. توکلی در این باره می گوید: «آقای مهندس خاکی، جوانی پرانرژی بود که ساعت سه نیمه شب از بندرعباس به من زنگ زد و گفت: آقای مهندس، این آقای «مدکس» رئیس امریکایی بخش حمل ونقل نمی گذارد کار انجام شود. به «مدکس» گفتم: لباس های خود را جمع کنید بروید سرچشمه! 24ساعت وقت دارید وسایل تان را در سرچشمه جمع کنید و برگردید امریکا. آن ها را فرستادیم رفتند و آدم هایی را آوردیم که تابع باشند. متخصص نیاورده بودیم که پول ملت را بدهیم تا هواخوری کنند. همۀ افراد تنبل را خیلی راحت اخراج کردم. بدون این که گزارش بدهیم این کار را انجام دادم. این کار را کردم چون اگر اول گزارش می دادم، شکل سیاسی پیدا می کرد. بعداً در جلسه ای که با شاه داشتم موضوع را مطرح کردم و گفتم: آن ها کارشان را به خوبی انجام نمی دادند، دستمزدشان هم بالا بود.»
بسیاری از مدیران ایرانی دورۀ مهندس توکلی، به این روحیۀ ایران گرایی او اشاره می کنند و بر این موضوع صحه می گذارند. مهندس «احمدی نژاد» یکی از قدیمی های صنعت مس که برای نخستین بار و با دستور توکلی صاحب سمت یکی از امریکایی ها (سرپرست تیم نقشه برداری مهندسی معدن) می شود، دربارۀ این روحیۀ او می گوید: «توکلی مرا خیلی دوست داشت چون من اولین ایرانی ای بودم که شغل یک امریکایی را گرفتم. بعد از آن هم، توکلی اعلام کرد که هر ایرانی که بتواند جای امریکایی ها را بگیرد همان حقوقی را خواهد گرفت که آنان می گرفتند. کار ارزشمندی که آقای توکلی در آن زمان انجام داد، آوردن یک ایرانی بود که در امریکا مدیریت یک معدن را به عهده داشت. مهندس «ایرج عظیمی» هم یکی از آن افرادی بود که به حضور ایرانی ها در سرچشمه و صنعت مس اهمیت می داد. او در امریکا معدن «پیما» را اداره می کرد و جای دان گیل را گرفت. با آمدن عظیمی، وضعیت ما هم در معدن سرچشمه بسیار خوب شد. ایرانی ها جایگاه ویژه ای پیدا کرده بودند. در آن زمان من و مهندس عظیمی در تمامی جلسات معدن شرکت می کردیم... اگر ایرانی کردن سرچشمه از همان ابتدا توسط افرادی چون توکلی دنبال نمی شد، امکان نداشت بتوانیم پس از انقلاب، سرچشمه را راه اندازی کنیم.»
«خانلو» هم در این باره می گوید: «سیاست توکلی در زمان مدیرعاملی در شرکت ملی صنایع مس ایران، جایگزینی مدیران ایرانی به جای مدیران خارجی بود. به خوبی یادم است که روزی تمامی کارکنان را جمع کرد و گفت: از این پس همۀ مدیرانی که استخدام می شوند ایرانی خواهند بود. با صراحت به آمریکایی ها گفته بود که شما تنها کارگزار هستید. برای توکلی، انجام درست کار مطرح بود. مثلاً در یک شب 15 کارشناس خارجی را به علت کم کاری از بندرعباس اخراج کرد.»

تهدیدِ آناکوندا
تکمیل مجتمع ذوب آهن اصفهان، احداث سه کارخانۀ نورد و ذوب آهن و فولاد در جنوب، گسترش صنعت خودروسازی و افتتاح معدن مس سرچشمه و تسهیلات و تجهیزات مربوط به آن، از بزرگ ترین طرح های توسعه ای حکومت پهلوی طی برنامۀ پنجم توسعه بود که در 1352 منتشر شد. برای پیشبرد این طرح ها، علاوه بر منابع مالی عظیم، استفاده از مدیران کارکشته هم ضروری بود. نبود زیرساخت های مناسب برای انتقال تجهیزات از بنادر، مشکل دیگری بود که ممکن بود بر سرعت انجام پروژه ها تاثیر بگذارد. تقی توکلی در این باره می گوید: «یکی از مشکلات بزرگ ما آن زمان حمل بال میل ها (آسیاب های گلوله ای) از بندعباس به سرچشمه بود. بال میل ها که به بندرعباس رسید به من خبر دادند جادۀ مناسبی برای حمل آن ها وجود ندارد، ارتفاع تونل ها هم کم است. من به متخصصان امریکایی گفتم: شما که آمدید همۀ این ها را مطالعه کردید و ماشین آلات را برای مس سرچشمه طراحی کردید، چطور فکر این جا را نکرده بودید؟ آن ها را تهدید کردم که 40 میلیون دلار خسارت باید بپردازند. طرح های مختلفی ارائه شد مثل این که ماشین آلات به خرمشهر حمل شود و از طریق خرمشهر به اصفهان و یزد و بعد سرچشمه، که در این مسیر باید روی تمام رودخانه ها پل زده می شد و بعضی پل ها را باید تعریض می کردیم. حتی شاه از امریکا خواست تا هلی کوپترهای بزرگ ویژۀ حمل ونقل را در اختیار ایران بگذارد که گفتند توان بلند کردن چنین وزنی را ندارند. سرانجام ماشین آلات را از منطقه ای در پایین دریاچۀ بختگان به سمت کویر حمل کردیم و از کویر به خاتون آباد. تمام تپه های مسیر شکافته شد تا ماشین آلات به سرچشمه برسد. جوانان بسیاری همکاری کردند.»

برای کار آمده بودم
توکلی می گوید: «وقتی دکتر نیازمند از مس رفت و من شروع به کار کردم، «حسین فردوست» رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی به همراه دو نفر دیگر آمدند و گفتند ما می خواهیم گذشته را بررسی کنیم. همان ابتدا برای این که در کار مشکلی پیش نیاید به آن ها گفتم که من امضا می دهم و مسئولیت همۀ امضاهای آقای نیازمند را بر عهده می گیرم، ولی آن ها قبول نکردند. بعد از چند وقت دیدم سرعت کارها پایین آمده است و ظاهراً مدیران مجموعه به خاطر وجود افراد سازمان بازرسی امضادادن شان با مشکل روبه رو شده است. من اداری نبودم و فقط برای کار آمده بودم. بنابراین، اگر نمی توانستم کار بکنم سریعاً استعفای خود را اعلام می کردم. به همین خاطر از دفتر «هویدا» نخست وزیر وقت گرفتم و به دفتر او رفتم و گفتم آمده ام تا به شاه بگویم که مس خوابیده است و تا زمانی این آقایان نروند کار مس تمام نمی شود.
هویدا گفت: الان که اعلی حضرت نیستند و برای افتتاح پروژۀ تفریحی کیش به آن جا رفته اند، ولی من به ایشان سریعاً خبر می دهم. بعد از چند روز هویدا ماجرای ورود سازمان بازرسی را به شاه گزارش می دهد. شاه هم عصبانی می شود که بازرسی شاهنشاهی به مس چه کار دارد؟ وقتی این اتفاق افتاد، دیدم که افراد سازمان بازرسی شاهنشاهی از سرچشمه رفته اند.»

حمایتِ همه جانبه داشتم
توکلی در ادامه، دربارۀ پیشرفت حداکثری پروژۀ مس سرچشمه از 5درصد به 95درصد می گوید: «بدون شک، حمایت شخص اول کشور در دورۀ پهلوی از این پروژۀ 2/2 میلیارد دلاری، نقش مهمی در پیشرفت این پروژه داشت» و تاکید می کند: «آن زمان من به عنوان مدیرعامل، مشکلی برای تأمین پول و پرداخت تعهدات نداشتم، چون از حمایت شاه به عنوان یک پشتوانۀ بسیار قوی برخوردار بودم. وقتی بودجه را درخواست می کردیم، مصوب می شد. می دانستیم که مأموریت دستگاه ها، دولت و سازمان برنامه و بودجه این است که این کار را انجام دهند. من هم هر 15روز نزد شاه می رفتم و گزارش می دادم. شاه هم دو یا سه بار از سرچشمه بازدید کرد.»

حرف آخر
توکلی می گوید: «من معتقد بودم با توجه به این که خاک و معدن متعلق به ایران است، متخصص خارجی باید دانش خود را به کارکنان ایرانی منتقل کند. برای همین دستور دادم در کنار هر متخصص امریکایی، یک مهندس ایرانی نیز باشد. به امریکایی ها گفتم وقتی تصمیم می گیرید، امضای مهندس ایرانی هم باید کنار امضای شما باشد. به این ترتیب، جوان ایرانی شخصیت پیدا می کرد. امروز معادن مس ایران دیگر نیازی به متخصص خارجی ندارد و هزاران متخصص داریم. کسانی که سونگون را راه اندازی کردند، همان افرادی بودند که در آن جا پرورش یافتند.»

دیدگاهتان را بنویسید