هزینه بیشتر = بهرهوری بالاتر معادن
دنیای معدن - در روزگاری که اقتصاد ایران در مسیری قرار گرفته که با دور جدیدی از تحریمها دست و پنجه نرم میکند، بخش معدن با توجه به غنایی که دارد، میتواند وسیله خوبی برای گذر از این روزها باشد.
در همین راستا افزایش بهرهوری این بخش برای دستیابی به درآمد بیشتر، راهگشاست. به همین منظور گفتوگویی با امیربیژن یثربی، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر داشتیم و در جریان آن به این مسئله پرداختیم که بهرهوری در معادن ایران چه تعریفی دارد و اِعمال چه پارامترهایی میتواند آن را رشد دهد.
تعریف شما از بهرهوری در بخش معدن چیست؟
من بهرهوری را با ۲شاخص عمده مرتبط میدانم. یکی شاخص سرمایه و منابع مادی است و دوم نقش مدیریت که در ادامه به تفصیل توضیح میدهم. اما در ابتدا به یقین میتوانم بگویم در معدنکاری، افزایش حجم تولید به معنای افزایش بهرهوری نیست یا بهتر بگویم ۱۰۰ درصد نیست. (برخلاف صنعت نفت که ازدیاد برداشت از آن میتواند به معنای بهرهوری باشد.) اما باید دید در صنعت معدن هم بهرهوری به معنای افزایش تولید است یا به معنای تولید کالایی باکیفیت. در معدن افزایش رقم تولید میتواند در بهرهوری موثر باشد اما این همه ماجرا نیست. به طور مثال اگر در یک معدن جراحتها و مرگ و میر برآمده از حوادث غیرمترقبه به دلیل ارتقای شرایط ایمنی به کمترین میزان کاهش یابد یا در یک بازه زمانی مثلا یک سال به صفر برسد، اما در آن سال میزان تولید رشد نکند، آیا بهرهوری را بالا بردهایم؟ جواب این است که بله بالا بردهایم. من بهرهوری را برابر با کارآیی میدانم. اگر کارآیی را بالا ببریم یعنی بهرهوری را بالا بردهایم و البته افزایش کارآیی، ناخودآگاه به افزایش تولید هم منتهی میشود.
همچنین اگر ما هزینه عملیات را در یک معدن پایین بیاوریم، بهرهوری را افزایش دادهایم و اگر ارزش خالص فعلی (ام پی وی) پروژه را افزایش دهیم، به معنای افزایش بهرهوری اقتصادی است که لزوما به معنای افزایش حجم تولید نیست، اما همه عواملی که در مجموع بهرهوری نام میگیرند، در نهایت به افزایش حجم تولید منتهی میشوند. همچنین شما با کاهش هزینهها عیار حد خود را پایین میآورید. کاهش عیار حد به معنای افزایش ظرفیت معدن و تولید در طول عمر معدن است که در نتیجه آن بهرهوری نیز به وجود آمده است.
صرف هزینه بیشتر لزوما به معنای افزایش بهرهوری است؟
پاسخ به این پرسش را با مثالی از آقای ویتل، مدیر شرکت جرالد ویتل شروع میکنم. شرکت استرالیایی جرالد ویتل یکی از بزرگترین شرکتهای معدنی جهان است که در زمینه بهینهسازی فعالیت میکند. به عقیده ویتل که پیشینه زیادی در بهینهسازی دارد، بهینهسازی یعنی دستیابی به عدد درست در تولید که این عدد میتواند گاه صعودی و گاه نزولی باشد. وی در سال ۲۰۱۲ میلادی (۱۳۹۱ خورشیدی) دورهای آموزشی در لندن برگزار کرد که کارشناسان ارشد شرکتهای بزرگ معدنی دنیا از جمله بیاچپی بیلتون و ریوتینتو در این دوره آموزشی ۴روزه در مرکز لندن حضور داشتند و من به دعوت ایشان در این دوره شرکت کردم. در آن کارگاه این پرسش مطرح شد که صرف هزینه بیشتر لزوما به معنای افزایش بهرهوری است؟ و پاسخ ویتل به این پرسش «بله» بود، در حالی که من و سایر شرکتکنندگانی که از مشرق زمین به این دوره آمده بودیم، اطمینان کامل داشتیم که پاسخ این پرسش «نه» است. علت این است که بیشتر مدیران ما، مدیران هزینه هستند به این معنا که نخستین وظیفهای که برای خود قائل هستند یا مجموعه به آنها تحمیل میکند، این است که خط مشی شرکتی که قدرت اجرایی آن را در اختیار دارد، باید به گونهای
باشد که هزینهها را کاهش دهد زیرا آنها باور دارند که با کاهش هزینه، مسئولیت خود را ایفا کردهاند، در حالی که بعضی هزینهها باید انجام شود تا بهرهوری بالا برود. افزایش بهرهبرداری به معنای کاهش تنزیل پول شما و پایین آمدن قدرت آن است، چون وقتی ذخایر برآوردشده معدن در بازه زمانی کمتری به دلیل افزایش بهرهبرداری استخراج شود، مدت زمانی که سرمایه شما در اختیار بهرهبرداری قرار میگیرد و در نتیجه تنزیل میشود، کمتر است پس به نفع معدنکار است که پروژه را در مدت کمتری به پایان برساند اما این اتفاق زمانی رخ میدهد که حجم تولید زیاد شود و حجم تولید و بهرهبرداری زمانی بالا میرود که معدنکار سرمایهای را صرف این امر کند، یعنی به طور مثال ظرفیت ماشینآلات را ارتقا دهد که چنین کاری هزینه سرمایه شما را بالا میبرد. در همین حال باید دید این سرمایهگذاری تا چه اندازه به افزایش تولید خواهد انجامید و این افزایش تولید تا چه اندازه با نوسانات نرخ کامودیتی در ۲۰ تا ۲۵ سال آینده سازگار است تا در نهایت بتوان عمر تنزیل سرمایه اولیه را کاهش داد. در کل به ویژه در حرفه معدنکاری بهتر است پروژه در زمان کمتری بسته شود که نیاز به صرف
هزینه بیشتر برای افزایش سرعت کار دارد، اما افزایش سرعت میتواند در نهایت به افزایش بهرهوری بینجامد.
به نظر شما اگر بخواهیم معادن خود را با این روشی که توضیح دادید هماهنگ کنیم تا به افزایش بهرهوری برسیم، باید چه کنیم؟
در ایران، ما بلندمدت فکر نمیکنیم بلکه کوتاهمدت و در بهترین حالت، میانمدت فکر میکنیم. یکی از مسائل بزرگ کشور این است که ما فرهنگ سرمایهگذاری نداریم و انتظار داریم یک شبه به سود برسیم. برای همین بیشتر سرمایهها به طور مثال در صنعت ساختمان و بدتر از آن در ارز و طلا سرمایهگذاری میشود. در کشور ما بازگشت سرمایه از ارزش خالص فعلی بیشتر است. البته چنین اتفاقی برآمده از آن است که سرمایه موجود در دست سرمایهگذار کم است. برای کمرنگ شدن این اتفاق دولت باید با اقداماتی مانند ارائه تسهیلات، معافیتهای مالیاتی طولانیمدت و تشویق به ورود ماشینآلات با ظرفیت بالا، توجه بیشتری به کسانی داشته باشد که حاضرند در بخش معدن سرمایهگذاری کنند. در شرایط کنونی چون بودجه اولیه کم است، تلاش برای کاهش هزینهها داریم که در نتیجه چنانچه گفتم به افزایش بهرهوری و سود درازمدت نمیانجامد. البته چنین روشی ویژه معدنکاری نیست و در سایر صنایع هم وجود دارد. در ایران ریسک سرمایهگذاری بالاست و تسهیلات مناسبی داده نمیشود. البته من منکِر تسهیلاتی که اکنون داده میشود، نیستم. ما حتی بانکی به نام صنعت و معدن داریم اما در مقایسه با حرفه
معدنکاری در جهان، حمایتی که از این بخش میشود کمتر است و من این را ایراد وزارت صنعت، معدن و تجارت یا سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی کشور نمیدانم، بلکه از نظر من این ضعفها برآمده از کمتوجهی کشور به بخش معدن است که همواره بر آن تاکید کردهام. درست است که ما معدنکاری سنتی نداریم اما معدنکاری صنعتی هم در مقیاسهای کوچک انجام میشود که بهرهوری آن پایین است. بهرهوری پایین نیز هزینهها را افزایش میدهد.
برای مشکلاتی که شرح دادید، چه راهحل هایی پیشنهاد میکنید؟
بخش معدن نیاز به سرمایهگذاری خارجی و سرمایهگذاری بخش خصوصی دارد و این ۲راهکار میتوانند در حل مشکلات تاثیر مثبت داشته باشند. با ارتباط دادن سرمایهگذار خارجی با بخش داخلی میتوان مشکل را حل کرد؛ کاری که اکنون صنعت نفت، آن را انجام میدهد. یکی از معیارهای قراردادهای صنعت نفت ما، شریک کردن شرکتهای خارجی با شرکتهای داخلی است و یک شرکت خارجی به شرطی میتواند به پروژه ورود پیدا کند که با یک شرکت داخلی شریک شود؛ سیاست بسیار خوبی که در بخش معدن کشور بسیار کمرنگ است. بخش معدن ایران از نظر حجم و گوناگونی مواد معدنی، این ظرفیت را دارد که سرمایهگذاران خارجی پشت در این کشور صف بکشند و برای ورود به داخل رقابت کنند.
فناوریها چه جایگاهی در افزایش بهرهوری معدنکاری در ایران دارند؟
بکارگیری فناوریهای نو هزینههای بهرهبرداری و تولید را کاهش میدهد و به این وسیله به افزایش بهرهوری در معدنکاری منتهی میشود، البته فقط ورود فناوری نیست بلکه آموزش آن هم هست. پس ورود فناوری به معنای افزایش توان نیروی انسانی هم قلمداد میشود، چون نیروی انسانی باید کار با فناوری نو را یاد بگیرد و درباره هزینههای مربوط به فناوریها هم به همان شعار معروف استناد میکنم که «پول دادنی را باید داد.»
از شاخص سرمایه و منابع مادی که خارج شویم درباره نقش مدیریت در افزایش بهرهوری که آن را در ابتدا مطرح کردید، چه نظری دارید؟
در افزایش بهرهوری، مدیریت نقش بسیار مهمی دارد که برای تشریح اهمیت آن مثالی میآورم. یکی از مدیران ارشد یک شرکت فولادی در دولت سازندگی با عموم مردم دیده میشد. شما میتوانستی ایشان را در یک روز تعطیل در یک پارک عمومی در اصفهان ببینی اما حالا چنین اتفاقی متاسفانه «بسیار» و باز هم تاکید میکنم «بسیار» کمرنگ شده و بین مدیران ستادی، مدیران صف و کارمندان، فاصلهای ایجاد شده که به کاهش بهرهوری میانجامد، چون وجود ارتباط خوب و راحت را بین رئیس و مرئوس کم میکند. این اتفاق باعث کاهش کارآیی فکری کارکنان ما میشود و کاهش کارآیی فکری بدون شک باعث کاهش بهرهوری خواهد شد. در حرفی که به شما میزنم شک ندارم. وقتی فاصله رئیس و مرئوس زیاد و ارتباط این دو سخت شود، به عبارت ساده کارمند با دل و جان کار نمیکند. از نظر من این فاصله در کشور وجود دارد و به جرات میگویم که ویژه کشور ما است.
این فاصله، برآمده از فاصله سطح درآمد و به دنبال آن سبک زندگی نیست؟
نه مربوط به درآمد نیست بلکه مربوط به طرز فکر و فرهنگ است. در واقع آموزش داده نشده است. من سالها در خارج از کشور مشغول به کار و تحصیل بودم. بارها به دعوت سوپروایزرم وارد یک گفتوگوی صمیمانه یا صرف قهوه شدم. این صمیمیت استانداردهای رابطه ما را به عنوان کارمند و کارفرما خدشهدار نکرد و صمیمیتی که وجود داشت برای من یک تشویق بود اما ضعف ما این است که مدیر تصور میکند در صورت صمیمیت، کارمند استانداردها را رعایت نمیکند و برعکس. یکی از مواردی که به بروز این ضعف انجامیده، به قانون کار و نظام مالیاتی برمیگردد که از نیروی کار و تولیدکننده حمایت نمیکند. متاسفانه قوانین در ایران شناور است یعنی مرزبندیها به طور کامل مشخص نیست و همه اینها بین ۲نفر فاصله ایجاد میکند. آموزش مدیریتی لازم به مدیر داده نشده و مدیر براساس تجربههای زیاد به این سِمت منصوب شده اما به این معنا نیست که آموزش مدیریتی هم دیده یا به کارمند، شیوه ارتباط با مدیر آموزش داده شده است. وقتی خارج از ایران میخواستم وارد دانشگاه شوم، باید زبان انگلیسی را فرا میگرفتم و وقتی میخواستم وارد بازار کار شوم با اینکه علم تدریس داشتم اما نحوه تدریس را باید
آموزش میدیدم. متاسفانه در ایران، نبود آموزش و آگاهی و ایجاد فاصله بین کارمند و مدیر، علاوه بر آنچه گفته شد میتواند به افزایش تلفات انسانی در معادن و نیز سایر صنایع بینجامد. در نتیجه، پارامتر مدیریت روابط هم مانند مدیریت سرمایه و منابع مادی، مهم است و دست کمی از آنها ندارد. در واقع مدیر ایرانی چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی باید بداند قرار نیست تنها سهامداران مجموعه و اعضای هیات مدیره از او رضایت داشته باشند. اگر همان قدر که بر کسب رضایت آنها تلاش میکند بر جلب رضایت کارمندی که در رده پایینتر قرار دارد هم تمرکز کند، بهرهوری حاصل از این رضایت به سود مالی مجموعه میانجامد که این سود مالی، مطلوب و مورد رضایت سهامداران هم است. ضعف دیگری که در این زمینه وجود دارد، به عدالت اجتماعی برمیگردد؛ متاسفانه سیاستهای کشور ما در زمینه عدالت اجتماعی و توزیع ثروت، هر ۸ سال با روی کار آمدن رئیسجمهوری جدید دچار تغییر شده و تغییر سیاستها در این زمینه بهرهوری را در ایران و به ویژه در طبقه کارگر کاهش میدهد، هر چند سایر طبقات نیز از آسیبهای برآمده از تغییر سیاستها مصون نیستند.
حرف دیگری دارید؟
در پایان مایلم بگویم که امسال، سال حمایت از کالای ایرانی معرفی شده و برای رسیدن به این هدف تنها سوق دادن مردم به خرید محصول ایرانی کافی نیست. مردم برای اینکه کالای ایرانی را بر مشابه خارجی ترجیح دهند، باید محصول باکیفیتی در اختیار داشته باشند. با افزایش بهرهوری، افزایش کیفیت حاصل میشود و افزایش کیفیت به افزایش تقاضا منتهی شده و در نتیجه افزایش درآمد برای تولیدکننده ایرانی به وجود میآید، آن هم در شرایطی که با نوسان ارزی، دیگر خرید کالای خارجی چندان به صرفه نیست. درآمد بیشتر به معنای افزایش قدرت سرمایهگذاری و ارتقای کسب و کارهاست. با شکست تولید کالای ایرانی، ما به یک کشور واردکننده تبدیل میشویم و با نوسانات ارزی که تجربه میکنیم وابستگی به واردات ضربهای به ما وارد میکند که به جرات میگویم هزینه آن از هزینه ۸ سال جنگ تحمیلی بیشتر خواهد بود.
دیدگاهتان را بنویسید